می نویسم

۱۹ مهر ۱۳۹۶

چهارشنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۶، ۱۲:۰۵ ب.ظ
دیشب تصمیم گرفتم که سراسر امروز صبح را در رختخواب بمانم! 
این یک استراحت اجباری تجویز خودم است.. بعد از روزها سر و کله زدن با انواعی از اوستاکاران مختلف، و حرص و جوش در طیف ها و ابعاد مختلف و گاها حتی گریه ها!! این استراحت اجباری است.. 
هر چند که حوصله ام بی نهایت سر رفته و هیچ ایده ای ندارم که چهار ساعت باقیمانده تا آمدن کنت را چگونه بگذرانم اما کماکان تصمیمم بر ادامه این روند است! 

اینترنت خانه وصل نشده، از صبح کتاب خوانده ام و هر از چندی پیامی حواب دادم، چند تلفن هماهنگی هم بوده که همان اول صبح پیگیری کردم.. و حقیقتا کاری برای انجام ندارم! فکر کنم به همین روند آرام کتابخوانی ادامه دهم تا کنت برسد... 

خانه هنوز کامل نیست، خرده ریزهای بسیاری احتیاج دارد.. فعلا در حد امکان با نداشتن ها میسازیم تا آرام آرام خریداری شوند.. بعضی به زمان طولانی نیاز دارند که بودجه فراهم شود و بعضی هم منتظرند که من بروم و تهران و خریدشان کنم و بیاورم! 
علاوه بر وسایل، یخچال و کابینتهای خوراکی هم نیاز به پر شدن دارند.. قرار بر امروز غروب است.. پس به این تنبلی استراحت وار احتیاج بوده، میبینید؟! بعدازظهری پرکار در انتظارم است! 

خانه ام.. خانه مان.. آخ.. کاش هیچ وقت یادم نرود شوق رسیدن بهش.. کاش ابن شیرینی وصال تا همیشه یادم بماند.. کاش یادم نرود که خداوند پاداش صبرت را می دهد.. صبور باش، سربلند و سخت!
  • Ella **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی