می نویسم

۲۵ دی ۹۶

دوشنبه, ۲۵ دی ۱۳۹۶، ۱۲:۰۰ ب.ظ

بنویسم.. خبرهای خوب و اتفاقات بی نظیر و حال خوب روزهایمان را بنویسم.. از امید طلایی این روزهایمان و چشم انداز درخشانی که دارد... 

نمیدانم چطور بنوییمش.. حتی نوشتنش هم برایم پر از راز است و جایگاهش انقدر والا که به کلامم نمی اید... عظیم است معجزه ی جاری در روزهایم.. عظیم... 

من دقیقا، کاملا درست و فیت، در آرزوی پارسالم ایستاده ام! دی ماه امسال همانی است که پارسال این روزها ارزویش کرده بودم... ارزویم مو به مو براورده شده است، بی پس و پیش حتی! 


چند دوست قدیمی وبلاگی داشتم آن زمانها که میخواندنم.. می نوشتم و نمی نوشتم.. حالم آنقدر خراب بود و دنیا با تمام وجودش من را بین بازوانش له می کرد که نفسی نداشتم.. روزهایم سخت میگذشت.. تلخ، غم انگیز و بی روشنی... حتی امروز که راجع بهش حرف میزنم هربار ناباورانه به کنت میگویم، چطور گذراندیم؟ چطور؟ چطور؟ نمیدانم بخدا! حتی امروز که به آن روزها فکر میکنم قلبم فشرده میشود و نفسم بند می آید... 

خداوند در رحمتش را. گشود و بغل بغل نعمت بود که برایم سرازیر میشد... هرچند این عمر ۳۰ ساله انقدر به من یاد داده است که بدانم چنان نماند و چنین نیز نخواهد ماند.. شادی و غم از پس همدیگرند.. گاهی بالا میروی و گاهی پایین، گاهی هم مجال اییستادن و لذت بردن از جایی که هستی... 


خداوندا مبادا غره بشوم به آنچه هستم و امروز دارم.. که همه از لطف بیکران تو بوده.. خداوندا کمکم کن حواسم باشد دل کسی را نشکنم و با داشته هایم اه حسرت بر دلش ننشانم.. خدابا من را از زیاده خواهی و ناشکری و غروربیجا و فخرفروشی حفظ کن... آمین

  • Ella **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی