می نویسم

۹ آذر ۹۶

پنجشنبه, ۹ آذر ۱۳۹۶، ۰۳:۳۴ ب.ظ

بعد از ۲ ساعت کار مدام حالا خونمون از تمیزی برق می زند.. دم نوش چای سبز و دارچین ام را گذاشته ام بغل دستم که با یک تیکه کوچک شکلات تلخ جایزه ام باشد.. ارامش یک بعدازظهر پاییزی، چای آماده، کتاب خوبی که در دست گرفته ام، صدای گهگاه ماشین ظرفشویی و بوی تمیزی حال و هوای دل انگیزی می دهد.. و زندگی همین است.. مجموعه ای از تمامی این لحظات که از ته دل آرام و راضی بوده ای... 

امشب خانه ی مامان اینهای خودم مهمانی داریم.. و مثل تمام مهمانی های دیگر فکر میکنم کاش سریع و راحت بگذرد و تمام شود و به خانه ام برگردم... 

امروز تماسی از یکی دیگر از اساتید داشتم و قراری برای هفته ی بعد گذاشتیم.. صحبتهایی رودررو برای شروع پروژه ی جدید با او! دیروز هم استاد دیگرش پیام داده بود و خواسته بود با حلسات اسکایپ پروژه مان را شروع کنیم! بعله! همزمان در دو پروژه متفاوت دعوت بکار شده ام.. نمی توانم و نمیخواهم هبچکدامشان را رد کنم.. دعایم کنید بتوانم جفت و. جورش کنم.. بتوانم از عهده ی مسئولیت سنگین دو پروژه همزمان برآیم.. میتوانم؟! بله میتوانی...


  • Ella **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی