می نویسم

۱ آذر ۹۶

چهارشنبه, ۱ آذر ۱۳۹۶، ۱۰:۵۱ ق.ظ

فردا تایم کلاس ماهانه است.. امشب عارم تهرانم.. 

متاسفانه تحقیقم به نتایح دلخواهم نرسید.. نیمه های راه فهمیدم چقدر به موضوع بی ربط است، زنگ زدم و پیام دادم و پرس و. جو تا که یکی از اساتید گفت بله منظورش این نبوده! آن بوده! فقط بد بیان شده بود!!! خلاصه که وقت کم آوردم و از دیروز به طرز مشکوک و مسخره ای سایتهای انلاینی که به عنوان مرجع استفاده میکردم ارورهای متفاوتی میدهند و باز نمیکنند!! استرس درونم حتی بر سایت و اینترنت هم تاثیر گذاشته احتمالا! وگرنه که جور دیگری توجیه نمیشود.. 

خلاصه که کارم باب دل منِ ایده ال گرا نیست.. . 

یک  موضوع دیگر هم اینکه من شدیدا و عمیقا ارزوی همکاری دائم با موسسه را دارم.. به عنوان یکی از اعضای اصلی.. و شاید سالها بعد از اساتید رسمی آنجا.. فکر کردن به اینکه بشود پژوهشگر رسمی از راه دورشان باشم لذت بخش است.. خیلی! 

دیگر اینکه این چند وقته ننوشتم.. نمیدانم چرا! افتاده بودم روی دور (خب که چی!).. ان دوری. که هرچه بنویسید یا حتی قصد نوشتن کنید به خود می گویید که چی بشه ؟! چه اهمیتی داره این پست؟!... از آن فاصله گرفتم کمی! گویا.. 


اول هفته هم کنت مرخصی گرفت و به تعطبلات چسباندیمش و یک سه روزی رفتیم خانه ی تعطیلات.. من و کنت به تنهایی.. صبح هایش رفتم و زیر خنکی و ملسی آفتاب پاییزش لب دریا قدم زدم.. روز آخر که ساعتهایی هم تنها نشستم لب آب.. به بازی دلپذیر نور و آب نگاه کردم و صدای بی نهایتش.. سگهای تپل خوشحال ساحل که لم داده بودند و پیرزن و پیرمردهایی که امده بودند برای پیاده روی صبحگاهی... و فکرم را رها کردم.. خودم را.. آرزوهایم را.. ترس ها و غصه ها و. کمبودهایم را... 

غر زدن ندارد میدانم! بلکه لذت دارد که هدفی مثل موسسه پژوهشی فردا در انتظارم است... امااا.. با اتوبوس در راه شب و صبح آرژانتین و پشت سرش کلاس و بدو بدوها و ترافیک و سختی تهرانش چه کنم؟!

  • Ella **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی